شمسیه حسینپور که قبل از آمدن به آسترالیا یک روز هم به مکتب نرفته بود، میگوید «شیرینترین» خاطراتش را در زادگاه خود جا گذاشته بود و در کشور جدید همهچیز برایش ناآشنا بود.
خانم حسینپور میگوید: «۱۶ سال پیش که ما از افغانستان بیرون شدیم... من حتا یک کلمه را هم به انگلیسی نمیفهمیدم. در افغانستان هم درس دری نخوانده بودم، اصلاً هیچ مدرسه نرفته بودم.»
«به یک کشور نو آمده بودیم که مثلاً نه فرهنگش به فرهنگ ما میخورد و نه زبانش به زبان ما میخورد. برای من یک دنیای واقعاً جدید بود که هیچچیزش را نمیفهمیدم.»
«کل درسهای خود را اینجا خواندم. اینجا هم که آمدم، یکسال به مکتب زبان انگلیسی رفتم تا کمی زبان یاد بگیرم. بعدش از صنف پنجم شامل مکتب ابتدایی شدم و از همانجا شروع کردم.»اما اکنون که به پشت سر نگاه میکند، از اینکه در سنی به آسترالیا آمده که هم توانسته فرهنگ و زبان خودش را حفظ کند و هم با زبان و فرهنگ کشور جدیدش سازگار شود، احساس خوشبختی میکند.
شمسیه حسینپور در کنار یک نقاشی دیواری در مکتب ابتدایی نوبل پارک، سال ۲۰۰۹. Source: Supplied/Shamsiya Hussainpoor
او میگوید: «خصوصاً من خودم در وقت خوبی آمدم که هم توانستم زبان دری خود را نگهدارم و فرهنگ خود- فرهنگ هزارگی یا افغانی- را محکم بگیرم و هم توانستم که در زندگی جدیدم در آسترالیا وفق بگیریم، عادت کنم.»
تصویری که خانم حسینپور از زادگاه خود به خاطر دارد، جزو شیرینترین خاطرات زندگیاش است.
«یک کودک درباره جنگ و صلح زیاد نمیفهمد، فقط در دنیای خود است. پس من چیزهای زیادی را ندیدهام که مثلا مادر و پدرم و خواهران کلانم دیدهاند. برای من افغانستان شیرینترین جای بود و شیرینترین خاطرات زندگیام را تشکیل میدهد.»
خانواده حسینپور در اوایل سال ۲۰۰۰ فرزند پسرشان را در نُه سالگی همراه با مامایش به آسترالیا فرستادند تا از گزند تحولات سریع در زادگاه جنگزدهاش در امان بماند.
خانم حسینپور و خانوادهاش هفت سال، در سال ۲۰۰۷، با برادرش در ملبورن یکجا شدند.
شمسیه حسینپور بعد از فراغت از مکتب ابتدا در رشته عدالت کیفری در دانشگاه آرامآیتی به تحصیل آغاز کرد. Source: Supplied/Shamsiya Hussainpoor
'صدای بیصدایان'
امروز که ۱۴ سال از آن زمان آمدن آنها به آسترالیا میگذرد، شمسیه ۲۴ ساله اولین فرزند خانواده خود است که از دانشگاه فارغ میشود و عزم خود را جزم کرده تا «صدای بیصدایان» در رسانههای آسترالیا باشد.
او میگوید: «امروز برایم یک روز خیلی خاص و بزرگ است، نه تنها برای من، بلکه برای کل خانوادهام، خصوصاً مادر و پدرم که هیچوقت این شانسی را که من داشتم که به دانشگاه بروم و درسهای خودم را تمام کنم، نداشتند.»
خانم حسینپور میگوید بعد از فراغت از مکتب در رشته عدالت کیفری (Criminal Justice) تحصیلات خود را در دانشگاه آغاز کرده بود و اصلاً به ژورنالیزم فکر نمیکرد.
اما تحت تأثیر تصویری منفی که رسانههای آسترالیا از زنان مسلمان و حجابپوشِ مانند خودش بیرون میدادند و با الهام از سخنان مادرش که گفته بود 'اگر میخواهی در جایی تغییر بیاوری، باید در آنجا حضور داشته باشی'، بعد از دو سال به ژورنالیزم تغییر رشته داد.
او میگوید: «آن چیزی که واقعاً کل توجهام را به ژورنالیزم جلب کرد، این بود که ما، خصوصاً در آسترالیا، تنوع زیادی [در رسانهها] ندیدهایم. خصوصاً به عنوان یک دختر حجابپوش، به عنوان یک دختر هزاره یا افغان، تنوع زیادی در رسانههای آسترالیا ندیدم.»
«هر وقت که اینها کدام خبری را درباره حجاب یا افراد حجابپوش و مسلمان از طریق رسانهها پخش میکردند و ما میشنیدیم، همیشه تعدیگرانه بود، همیشه رنج... مثلاً شنیدن خبرهای اینها غمناک بود، اصلا خبرها را نمیدیدم و گوش نمیدادم، به خاطری که همهاش خاطرات بد بود.»او میگوید که رسانههای آسترالیا همیشه زنان مانند او را «بیصدا» جلوه میدادند که این امر باعث شده بود این طیف اجتماعی در کنار «خاموشی» صدای شان، مورد تنفر مردم عام نیز قرار بگیرند.
او میگوید روز فراغتش یک روز خاص برای خود و والدینش است، زیرا آنها هرگز فرصت رفتن به دانشگاه را نداشتند. Source: Supplied/Shamsiya Hussainpoor
«یک روز مادرم برایم گفت که اگر میخواهی در چیزی تغییر بیاوری، باید خودت در آنجا باشی، باید صدای خود را بلند کنی، باید چیزی بگویی، منتظر این نباش که کسی دیگری برود برای تو صدا باشد یا مثلاً حق تو را بخواهد.»
«همین وقت بود که دیگر فکرم را تغییر دادم که باید ژورنالیزم بخوانم.»
خانم حسینپور اکنون میخواهد نه تنها میخواهد صدایی برای زنان به تعبیر او «بیصدای» آسترالیا، بلکه برای زنان و کودکان کشور زادگاهش نیز باشد.
او میگوید: «نه تنها برای خودم که میخواهم به عنوان یک حجابپوش در رسانههای آسترالیا باشم، بلکه ما از کشوری آمدهایم که همهاش جنگ بود، همهاش مثلاً فساد بود، و خصوصا حالا که طالبان افغانستان را گرفتهاند، خیلی از کودکان و زنانی را میبینم که بیصدا هستند... پس آرزوی من این است که میخواهم صدای آنها باشم.»
«نه تنها صدای شان باشم، بلکه این فرصت یا سکو را برای آنها باز کنم تا خودشان از طرف خود برای خود گپ بزنند، صدای خود را بلند کنند، چون این حق هر انسان است که باید آزادی خود را داشته باشد، حق خود را داشته باشد و صدا داشته باشد. آدمی که صدا نداشته باشد، نمیتواند مثلاً از خود دفاع کند و از حق خود دفاع کند.»خانم حسینپور قبل از اینکه از رشته ژورنالیزم دانشگاه آرامآیای (RMIT) در ملبورن فارغ شود، دو دوره کارآموزی چهار هفتهای و هشت هفتهای را در رسانههای ایبیسی و بلومبرگ سپری کرده است.
شمسیه حسینپور میگوید آرزو دارد در آینده به عنوان خبرنگار جنگ کار کند. Source: Supplied/Shamsiya Hussainpoor
او همچنین بعد از گذراندن دوران کارآموزی خود پنج ماه را به عنوان روزنامهنگار با ایبیسی کار کرده است.
خانم حسینپور یکی از سه دانشجوی ژورنالیزم در ویکتوریا بود که توانستند با یک گزارش مشترک شان برنده جایزه اوزی (Ossie Award) در رده «بهترین روزنامهنگاری تحقیقی» توسط یک دانشجوی مقطع لیسانس یا بالاتر شوند.
او میخواهد بعد از فراغت شغل روزنامهنگاری با کار در اسبیاس یا ایبیسی ادامه دهد، زیرا معتقد است که این دو رسانه بیشترین ارزش را به کثرتگرایی فرهنگی و زبانی قایل هستند.
همچنین دوست دارد در آینده، بعد از کسب تجربه کاری کافی در رسانههای آسترالیا، به عنوان خبرنگار جنگ (war correspondent) یا خبرنگار خارجی کار کند.