یافته های دانشمندان از این داستانها، شکل و شمایل قاره استرالیا در حدود ده هزار سال پیش را مشخص کرده است.
داستانهای عامیانه بومیان درباره دیوار بزرگ مرجانی (Great Barrier Reef) صحبت می کنند که زمانی بخشی از ساحل شمال شرق کویینزلند بود و به خلیج پورت فیلیپ (Port Phillip Bay) در ویکتوریا اشاره می کنند که روزگاری منطقه ای مناسب برای شکار کانگورو و اُپاسم ها بود.
محققان داستانهای دیگری از سراسر استرالیا پیدا کرده اند که تغییرات بسیار زیاد سرزمینی را از زمان پایان عصر یخبندان تا به امروز نشان می دهند.
به اعتقاد دانشمندان، حدود ده هزار و پانصد سال پیش و پس از عصر یخبندان، به خاطر ذوب شدن یخهایی که بیشتر نیمکره شمالی را پوشانده بودند، سطح آب اقیانوس ها بالا آمد. این مساله بالا آمدن آب اقیانوسها، به طور غیر مستقیم در داستانهای بومیان استرالیا آورده شده و به همین دلیل، این داستانهای می توانند دقیقترین تاریخ شفاهی باستانی جهان باشند که حدود سیصد نسل از بومیان استرالیا آنها را دهان به دهان نقل کرده اند.
داستانهای زیادی درباره دیوار بزرگ مرجانی وجود دارد که شاهدی بر آن است که این دیوار روزگاری جزیی از ساحل شمال شرقی کویینزلند بوده است. مردم قبیله بومی گوگانجی (Googanji) در داستانهای خود از رودی حرف می زنند که در نزدیکی جایی که امروز جزیره فیتزروی (Fitzroy Island) نامیده می شود به دریا می ریخت.
مردم قبیله یی دینجی (Yidindji) که در نزدیکی کِرنز (Cairns) در کویینزلند زندگی می کردند نیز در داستانهایشان می گویند که زمانی جزیره فیتزروی، گابار (Gabar) نامیده می شد، یعنی شاخه پایینی.
آنها از این جزیره به عنوان دماغه ای یاد می کنند که به سرزمین اصلی چسبیده بود و می گویند که جزیره گرین(Green Island) که نزدیک این دماغه بود، چهار بار از اندازه کنونی اش بزرگتر بود.
آنها همچنین از محلی به نام موداگا (mudaga) یا پِنسِل سیدار (Pencil Cedar) مابین جزیره فیتزروی و ساحل کینگ (King Beach) می گویند که به خاطر رویش ناگهانی درختان در آنجا، این نام را به خود گرفت.
این یافته ها بسیار چشمگیر است چون بسیاری از مردم شناسان معتقدند که تاریخ شفاهی مردم چین که تا پیش از این به عنوان یکی از قدیمی ترین تاریخ های شفاهی جهان شناخته می شد، واقعیتهای تاریخی را چنان دگرگون کرده اند که برای رویدادهای بیش از هزار سال قبل، قابل اعتماد نیستند و این در حالی است که تحقیقات دکتر نیک رید (Nick Reid)، زبان شناس دانشگاه نیوانگلند (University of New England) نشان می دهد که داستانهای بومیان استرالیا به طرز شگفت آوری دقیق هستند.
داستانهای بومیان بیشتر در مورد اسطوره های خدایان مرغ های دریایی و قهرمانان باستانی بومیان است که باعث می شدند آب دریاها بالا بیاید و سیل های بزرگ به وجود آید. اما در بین این داستانهای اسطوره ای، توصیفات دقیقی از مناظر و چشم اندازهای آن دوره وجود دارد.
دکتر رید هجده داستان بومی استرالیا را مطالعه کرد و دریافت که آنها با واقعیتهای جغرافیایی تطابق دارند. این داستانها از مکان های مختلف قاره پهناور استرالیا جمع آوری شده اند و به همین دلیل غیر ممکن است که ریشه همه آنها یکی باشد و در واقع یک داستان باشند. به علاوه آنها همه به این نکته اشاره دارند که سرزمین های خشکی وجود داشته اند که زیر آب رفته اند و هیچکدام از این داستانهای تاریخی، به عنوان مثال نمی گویند که آبها عقب رفته اند و خشکی جدید به وجود آمده است. همین مساله در کنار آنچه که در دنیای واقعی پس از عصر یخبندان رخ داده، محققان را به این یقین رسانده که این داستانها بر اساس مشاهدات واقعی راویان ساخته شده است.
بومیان جزایر تی وی (Tiwi Islands) در شمال استرالیا، از پیرزنی می گویند که سیلی به وجود آورد و این بخش را از سرزمین اصلی استرالیا جدا کرد. بر اساس شواهد جغرافیایی، جدا شدن این جزیره بین هفت هزار و پانصد تا هشت هزار و نهصد سال پیش رخ داده و قدمت این داستان هم طبعا همین مدت است.
بر اساس داستان دیگری، یک قهرمان اسطوره ای بومیان که نارینجِری (Ngurunderi) نامیده می شد، به دنبال همسرانش پیاده به جزیره کانگورو (Kangaroo Island) رفت و در آنجا از شدت عصبانیت، آب دریا را بالا برد و زنانش را به صخره هایی تبدیل کرد که اکنون در فاصله بین جزیره و سرزمین اصلی دیده می شوند.
اگر این داستان بر اساس یک تغییر جغرافیایی درست شکل گرفته باشد، به زمانی باز می گردد که سطح آب دریاها حدود سی متر پایین تر از سطح فعلی بود، یعنی نه هزار و هشتصد تا ده هزار و ششصد سال پیش.
در داستان دیگری که در دوره های ابتدایی اسکان سفید پوستان در استرالیا، به صورت مکتوب در آمده است از سرزمینهای شکار کانگورو و امیو گفته شده که بعد از بالا آمدن آب دریا به زیر آب رفتند.
مردم قبیله نارانجا (Narrangga) از شبه جزیره یورک (York Peninsula) در استرالیای جنوبی از زمانی می گویند که خلیج اسپنسر (Spencer Gulf) در واقع بخشی باتلاقی از سرزمین اصلی بود و پر از دریاچه های کم عمق آب شیرین بود که حیوانات وحشی زیادی را به خود جلب می کرد.
بر اساس تخمین دکتر رید، قدمت این داستان چیزی در حدود نه هزار و پانصد تا دوازده هزار و چهار صد سال پیش است.
در یکی دیگر از داستانها هم به منطقه پورت فیلیپ بی (Port Phillip Bay) در ویکتوریا اشاره می شود که زمانی جزیی از سرزمین اصلی بود. این داستان هم مربوط به هفت هزار و هشتصد تا نه هزار و سیصد سال پیش است.
داستان دیگری هم توسط مردم تی وی نقل می شود که در آن، پیرزنی که سیلی به دنبال او بود بین جزایر بِراتوِرست و مِلویل (Melville and Brathurst Islands) خزید که اکنون دور از ساحل قلمرو شمالی قرار دارند. این داستان به گمان محققان به نحوه مسکونی شدن جزایر و سپس جدا شدن آنها از سرزمین اصلی در هشت هزار و دویست تا نه هزار و ششصد سال پیش می پردازد.
در استرالیای غربی و در میان بومیان آن هم داستان جالب دیگری نقل می شود. در این داستان به جزایر گاردن، کارنَک و راتنِست (Garden, Carnac and Rottnest Islands) اشاره می شود که بخشی از سرزمین اصلی بودند که پوشیده از درخت بود. این داستان می گوید که این جنگل انبوه آتش گرفت و شدت این آتش سوزی آنقدر زیاد بود که زمین تکه تکه شد و آب این تکه ها را از هم جدا کرد.
بر اساس تخمینهای دکتر رید، قدمت این داستان بین هفت هزار و پانصد تا هشت هزار و نهصد سال پیش است.
یافته های این تیم تحقیقاتی دانشگاه نیو انگلند، این فرضیه را به وجود آورده است که داستانهای شفاهی قبایل بومی در دیگر نقاط جهان نیز می تواند چنین رویدادهای جغرافیایی را منعکس کند. علاوه بر این، از نقطه نظر مردم شناسی و فرهنگ شناسی، بقای یک داستان شفاهی به مدت حدود ده هزار سال، نشان از پیشینه و صلابت فرهنگ و زبانی دارد که در طول هزاران سال حامل آن بوده است.
امیدوارم این بخش از دانستنیهای استرالیا مورد توجه شما قرار گرفته باشد.