بهار هنرمندی است که در ملبورن زندگی می کند. یک روز سمانه به سراغش می رود و از او می خواهد که با هم طرحی را بر دیوار این شهر بکشند. بهار عقیده دارد هنر در عین لطافت، بسیار قدرتمند است و سمانه می گوید یکی از اهداف ما این بود که سطح فعاليت مدنی خود را فراتر از عکس العمل، و خشم و فریاد ببریم و خود خالق عمل باشيم.
Bahar and Samaneh in front of their artwork in Melbourne Credit: supplied
بهار می گوید: ؛هنر همیشه رسالت خود را انجام می دهد، چون هنر با تمام سلول های بدن آدم ارتباط برقرار می کند. وقتی آدمها می ایستادند و کار را می دیدند، حس می کردیم داریم درک می شویم، دارند صدامون را می شندند و این برایمان خیلی ارزشمند بود» ، بعد سمانه می افزاید:«ما با شنیده شدن صدامان و با رساندن پیاممان مزد خود را گرفتیم».
Graffiti in Melbourne, done by Bahar and Samaneh
A group of people, gathering in front of Mahsa Amini Mural in Sydney
سمانه درباره راه مبارزه به اشکال گوناگون می گوید:«همه قرار نيست همين راهي را بروند که دیگران رفتند، بهم اعتماد کنیم، برای کار هم ارزش قائل بشیم...این خود متعالی می تواند تبدیل به اجتماع متعالی شود».
در همين راستا، نسیبه گفتگو را با بیتی از مولانا خاتمه می دهد:«تو یکی نی ای، هزاری، تو چراغ خود بر افروز... هرکی یک چراغ روشن کنه، به نور بزرگی خواهیم رسید».