این فیلم مستند لحظات شادی و اندوه جمعی این پناهندگان بیسرنوشت در منطقۀ «چیسروا»ی ولایت جاوای غربی در اندونیزیا را روایت میکند. لحظاتی که گاهی بیننده را به لبخند وامیدارد و گاهی به گریه.
چیسروا جایی بود که پناهجویان از آنجا سوار قایقها میشدند و سرنوشتشان را به دست آب میسپردند تا به آسترالیا برسند.
اواخر سال 2013 وقتی «عملیات مرزهای مستقل» ارتش آسترالیا برای جلوگیری از ورود قایقهای حامل پناهجویان آغاز شد، جولیون هاف، کارگردان و تولیدکنندۀ «استیجینگ پست» در شهر جاکارتای اندونیزیا زندگی میکرد. او به چیسروا رفت تا دریابد پناهجویان «کیستند، از کجا آمدهاند و اکنون میخواهند چه کار کنند؟»
در جستوجوی پناهجویان در چیسروا، جولیون با مظفر علی و خادم دای، دو پناهجوی هزاره آشنا میشود.
خادم که آن زمان 17 سال داشت، با گوشی همراهش از زندگی خود و هماتاقیهایش فیلم میساخت و مظفر هم یک عکاس بود. آن روز، هرسه نفر تصمیم به ساختن یک فیلم میگیرند. استیجینگ پست، حاصل این تصمیم است.
قرار است این فیلم امروز (چهارشنبه) در منطقۀ بِسندین ایالت وست آسترالیا (آسترالیای غربی) نمایش داده شود. همچنان در هفتۀ پناهندگان (17 تا 30 جون) سال 2018 این فیلم در بیش از 20 مکان در سراسر آسترالیا نمایش داده شد.
انقلاب آموزشی
با وجود ممنوعیت سهمگیری در فعالیتهای جمعی از سوی کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان، مظفر و خادم با همکاری دیگران، هزارههای مقیم چیسروا را دور هم جمع میکنند و تصمیم به ایجاد یک مرکز آموزشی برای کودکان شان میگیرند.این مکتب، سرآغاز یک دگرگونی عمده در آموزش و پرورش پناهندگان به رهبری خودشان شد. در سال 2017، حدود 1500 پناهنده در بیش از ده مرکز آموزشی ایجاد شده از سوی خود پناهندگان مصروف آموزش بودند.
از راست به چب: مظفر علی، خادم دادی، جولیون هاف Source: Supplied
جولیون بعدها برای کمک به آموزشگاههای پناهندگان که از سوی دوستانش خادم و مظفر رقم خورده بود، یک مؤسسۀ خیریه را زیر نام «آموزشگاه چیسروا» در آسترالیا ثبت کرد. اکنون هرسه نفر این مؤسسۀ خیریه را اداره میکنند.
مظفر در جایی از فیلم میگوید: «من پنجمین نسل یک پناهنده هستم. میخواهم برای دخترم این وضعیت را پایان دهم. میخواهم دخترم بدون هراس زندگی کند».مظفر 33 ساله که در کودکی از زادگاهش در ولسوالی گیزاب ولایت ارزگان به شهر کویتۀ پاکستان مهاجرت کرده بود، اواخر 2004 به افغانستان بازگشت و به عنوان هماهنگکنندۀ ولایتی برنامۀ توسعهای مأموریت سازمان ملل متحد در ولایت تازهتأسیس دایکندی آغاز به کار کرد.
دختری در یکی از دوردستترین نقاط ولسوالی کیتی ولایت دایکندی، 2008 Source: Courtesy of Muzafar Ali
او هفت سال با بخشهای گوناگون مأموریت سازمان ملل متحد برای افغانستان، در ولایتهای بامیان، میدانورک و دایکندی کار کرد.
همزمان با کارش، مظفر از جریان سفرهایش به مناطق دوردست افغانستان مرکزی عکس نیز میگرفت و رفته رفته به یک عکاس معروف تبدیل شد. عکسهای مظفر در نمایشگاههایی در کابل، کوریای جنوبی، کانادا و امریکا نیز به نمایش درآمدهاند.مظفر در گفتوگویی با اسبیاس دری میگوید در دسامبر 2012 پس از اینکه موتر حامل او و خانوادهاش از سوی طالبان در میدانوردک ایستاد شد و توانست به بهانۀ مریضی دخترش از چنگ آنها رهایی یابد، تصمیم گرفت افغانستان را برای همیشه ترک کند.
نیلی، مرکز ولایت دایکندی Source: Courtesy of Muzafar Ali
او با خود گفت: «نمیخواهم به عنوان یک پدر، شوهر، برادر و پسر از این جهان بروم. چهار خانمی که پشت سرم میمانند؛ خانمم، دخترم، مادر و همشیرهام، که از اینها مراقبت کند؟»
در اواسط سال 2013 مظفر و خانوادهاش که اکنون در پاکستان به سر میبردند، در گیرودار کشتار هزارهها در کویته، با فروختن داروندار زندگی شان رهسپار اندونیزیا شدند.
سرانجام پس از دو سال زندگی در اندونیزیا، مظفر و خانوادهاش از سوی آسترالیا پذیرفته شدند و اکنون در شهر ادلاید ایالت سوت آسترالیا زندگی میکنند.
مظفر که اکنون در دانشگاه سوت آسترالیا تحصیل میکند، در نظر دارد پس از پایان تحصیلاتش برگردد به اندونیزیا و به پناهجویان کمک کند.